- سپری شدن
- بسر رسیدن بپایان بردن تمام شدن
معنی سپری شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- سپری شدن
- پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن،
برای مثال هرچ آن سپری شود سرانجام / خواهی قدمی و خواه صدگام (نظامی۳ - ۵۰۲)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بپایان رسیدن تمام شدن کامل شدن خاتمه یافتن
مریض شدن و در رختخواب ماندن از شدت بیماری و درد بستری گشتن بستری گردیدن
تمام کردن بپایان رسیدن، معدوم کردن نابود ساختن
جمع آمدن مجتمع شدن
روانیدن سچیدن روانشدن سرازیر شدن
پایان یافتن، به آخر رسیدن، سر رسیدن، سپری شدن
سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن
آمدن از جایی که ندانند یا از جایی دور
خشمگین شدن غضبناک شدن
شکستن یا سخت آسیب دیدن کمر
با گوهر شدن ثروتمند گردیدن، جواهر فروش شدن، اصالت یافتن نژاده شدن
Hospitalization
Gush, Stream
Overflow
госпитализация
хлынуть , течь
переполняться
Krankenhausaufenthalt
sprudeln, strömen
überlaufen
госпіталізація
литися , текти
переливатися
hospitalizacja
tryszczeć, płynąć
przelewać się
涌出 , 流动
hospitalização